فارسی را پاس می داریم، زیرا گفته اند / "قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهری" /شاعرغلامعلی حداد عادل
میتوان مطلب را با این سوال شروع کرد که: ادبیات چیست؟
کوششهای بسیاری برای تعریف ادبیات صورت گرفته است. به عنوان مثال، ادبیات را میتوان نوشتهای تخیلی به معنای داستان یا نوشتهای که حقیقی نیست تعریف کرد. که این تعریف کاملی نیست. ادبیات قرن هفدهم انگلیس صرفا آثار شکسپیر، وبستر، مارول و میلتون را شامل نمیشود، بلکه گسترة آن مقالات فرانسیس بیکن، خطابههای جاندان زندگینامة معنوی بونیان و نوشتههای سرتوماس براون را نیز دربرمیگیرد. حتی میتوان لویاتانِ هابز و یا تاریخ قیام کلاندرن را نیز در این محدوده جای داد.
تمایز میان «داستان» و «واقعیت» راه گشابه نظر نمیرسد. چرا که خود این تمایز سوالبرانگیز است.
در اواخر قرن شانزدهم و اوائل قرن هفدهم در زبان انگلیسی واژة «رمان» در مورد حوادث واقعی وتخیلی، هر دو، به کار میرفت و حتی گزارشهای خبری به ندرت واقعی تلقی میشد. رمانها و گزارشهای خبری مشخصا نه واقعی تلقی میشد و نه تخیلی.
شاید بتوان ادبیات را نه بر مبنای «داستانی» یا «تخیلی» بودن