خواندن که مهارت زبانی است پیش نیاز یادگیری مهارت های غیر زبانی است.گوش دادن و سخن گفتن مهارت هایی هستند که کودک قبل از اموزش رسمی به انها رسیده است.
خواندن با صدا و خواندن بی صدا (صامت)انواعی از خواندن هستن:
خواندن که مهارت زبانی است پیش نیاز یادگیری مهارت های غیر زبانی است.گوش دادن و سخن گفتن مهارت هایی هستند که کودک قبل از اموزش رسمی به انها رسیده است.
خواندن با صدا و خواندن بی صدا (صامت)انواعی از خواندن هستن:
همیشه وقتی وارد کلاس میشدم بلند صلوات میفرستاد به طوریکه صدایش از صدای دیگران قابل تشخیص بود. وقتی درس میدادم با شور و نشاط خاصی گوش میداد و پاسخ میگفت و وقتی بحثهای فرعی پیش میآمد او اوّلین کسی بود که بدون هراس با فارسی شکسته بسته و با لهجهی غلیظ اردو نظرش را میداد.
آن روز وقتی وارد کلاس شدم آهسته صلوات فرستاد و وقتی درس دادم بیصدا گوش کرد و وقتی سؤال کردم دستش را برای پاسخ بالا نبرد ... به چهرهاش دقیق شدم. پرسیدم: یاسمین خوبی؟
گفت بله خانم.
بچهها به اردو با هم چیزهایی گفتند و دیدم که دو قطره اشک از گوشهی چشمانش فروغلتید. به روی خودم نیاوردم و فکرکردم شاید کم حوصله است امروز.
وقتی درس را تمام کردم چند سؤال از شاگردان پرسیدم و دیدم که درس را خوب فهمیدهاند؛ یاسمین هم فهمیدهبود.
گفتم بچهها چی شده؟ یاسمین حال نداری امروز؟ گفت: چرا خانم چیزی نیست. . بچّهها گفتند: امروز صبح به او خبر دادهاند که گروهگهای وهّابی خواهر و شوهرخواهرش را جلوی در خانهشان در کراچی شهید کردهاند.
و من دیدم که یاسمین آهسته اشک ریخت. از او پرسیدم خواهرت بچّه داشت؟ شغلش چه بود؟
گفت یک دختر کوچولو دارد و با شوهرش در کراچی پرستار بودند. گفتم فاتحهای بخوانند و کمی دربارهی شهادت صحبت کردیم. بعد هم به او گفتم: چرا امروز به کلاس آمدی؟ برو استراحت کن. گفت: من به خاطر درس به اینجا آمده ام نمیتوانم به هر دلیلی غایب شوم.
سخن گفتن یا توضیح دادن یعنی فهماندن مطالب به دیگران که در روش های جدید تدریس از آن به عنوان مهارت های فرا زبانی سخن به میان آمده است استفاده از این خرده مهارت در کلیّه ی دروس کمک بسیار زیادی در یادگیری دروس و علاوه بر آن به تقویت مهارت سخن گفتن نیز می نماید مثلاً خلاصه ی درس را کدام یک از شما می تواند بخوبی بیان کند ،علی جان این مسأله رابرای دوستت توضیح بده ، برنامه ی دیشب تلویزیون را به صورت خلاصه برای دوستانت تعریف کن ،یکی از داستانهایی را که بلدی برای دوستانت بگو و.......
مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم؛ گفت: برای چه، پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول می خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدندو دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول» ناراحت شدند، بهلول را پیدا کرده به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟!
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.
چه بسا کارهای بزرگی که از نظر ما بزرگ است ولی در نزد خدا ذره ای نمی ارزد. شاید بسیاری از بناهای عظیم از مساجد و زیارتگاهها، بیمارستانها، مدارس و... چنین سرنوشتی داشته باشد، حسابش با خداست.(1)
منبع: شهید مطهری (رحمت الله علیه) عدل الهی، مجموعه آثار، ج1، ص 303.
امروزه بیشتر مردم برای اینکه از زندگی روزمره خود عقب نیفتند و همراه با دیگران پیشرفت کنند باید خوب صحبت کردن که یکی از مهم ترین راه های برقراری ارتباظ است بلد باشند
این چیزی الزامی برای فرزندان ماست تا بتوانند به خوبی ارتباط برقرار کرده کنند پس حالا:
سیزده راهکار برای تقویت مهارت خواندن برای دانش آموزان
فارسی را پاس می داریم، زیرا گفته اند / "قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهری" /شاعرغلامعلی حداد عادل
میتوان مطلب را با این سوال شروع کرد که: ادبیات چیست؟
کوششهای بسیاری برای تعریف ادبیات صورت گرفته است. به عنوان مثال، ادبیات را میتوان نوشتهای تخیلی به معنای داستان یا نوشتهای که حقیقی نیست تعریف کرد. که این تعریف کاملی نیست. ادبیات قرن هفدهم انگلیس صرفا آثار شکسپیر، وبستر، مارول و میلتون را شامل نمیشود، بلکه گسترة آن مقالات فرانسیس بیکن، خطابههای جاندان زندگینامة معنوی بونیان و نوشتههای سرتوماس براون را نیز دربرمیگیرد. حتی میتوان لویاتانِ هابز و یا تاریخ قیام کلاندرن را نیز در این محدوده جای داد.
تمایز میان «داستان» و «واقعیت» راه گشابه نظر نمیرسد. چرا که خود این تمایز سوالبرانگیز است.
در اواخر قرن شانزدهم و اوائل قرن هفدهم در زبان انگلیسی واژة «رمان» در مورد حوادث واقعی وتخیلی، هر دو، به کار میرفت و حتی گزارشهای خبری به ندرت واقعی تلقی میشد. رمانها و گزارشهای خبری مشخصا نه واقعی تلقی میشد و نه تخیلی.
شاید بتوان ادبیات را نه بر مبنای «داستانی» یا «تخیلی» بودن
دوباره آن پرنده نشسته پشت شیشه
همان خوانده آواز برای من همیشه
پر از سرود تازه نشسته رو به رویم
تکانده بال ها را که من به او بگویم
پرنده ی عزیزم چقدر با وفایی!
قشنگ و نازنینی و خوب و خوش صدایی!